صفحه اصلی › انجمن ها › انجمن مذهبی › هیجدهم ذيحجّه عید ولایت.عیدالله الاکبر . غدیر خم
- این موضوع 0 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 7 سال، 8 ماه پیش بدست 110 بهروزرسانی شده است.
-
نویسندهنوشتهها
-
2016/09/19 در 20:50 #5615110مشارکت کننده
هیجدهم ذيحجّه سالروز فرخنده و شكوهمند انتصاب مولاي متّقيان امير مؤمنان حضرت علي عليه السلام به امامت اهل ايمان از سوي خداوند سبحان به دست مبارك رسول مكرّم اسلام صلي الله عليه و آله بر حضرت مهدي صاحب الزّمان(عجّل الله تعالي فرجه الشّريف) و همهي حق دوستان و حق باوران در سراسر جهان خجسته و مبارك باد.
رسول خدا (ص) فرمود : اين علي بن ابيطالب (ع) است ؛ گوشتش از گوشت من و خونش از خون من است. [منزلت] او به من همانند منزلت هارون به موسي است، جز آن كه پس از من پيامبري نيست. و فرمود: اي ام سلمه، گواه باش و گوش فرادار! اين علي است ، اين اميرالمؤمنين و سرور مسلمانان است ، او جايگاه دانش من و در [علم] من است كه از آن بر من وارد ميشوند . او برادرم در دنيا و صاحب سرّ من در آخرت است كه در درجات والاي بهشت با من خواهد بود. كشف اليقين في فضائل اميرالمؤمنين (ع) صفحه 280
بسم الله الرحمن الرحیم
صفیر هدایت
سلسله مباحث معارفی سید محمد ضیاء آبادی
برکات غدیر و وظایف ما در قبال حضرت علیّ امیر (علیه السلام)
بسم الله الرّحمن الرّحيم
آرزوي علوّ درجات براي شهداي منا
امسال اين حادثهي غمانگيز مِنا، قلوب همهي مسلمانها را متأثّر ساخته است. آنها سعادتمنداني بودند كه مهمان خدا شدند و در كنار سفرهي خدا در قربانگاه مِنا به شرف لقاء خدا مشرّف شدند. آنها خيلي سعادتمند بودند و حتماً ميزبان كريم از اين مهمانهاي خودش پذيرايي كريمانه خواهد كرد و شكّي در آن نيست.
ما هم از همين راه دور از صميم قلب از خدا مي خواهيم كه « پروردگارا! به حرمت مقرّبان درگاهت اين مهمانهاي خودت را در مِنا بر رفعت درجاتشان بيفزا و به بازماندگان آنها را صبرجميل و اجر جزيل عنايت بفرما و همهي ما را مشمول لطف خودت و امام زمان (علیه السلام) قرار بده و حسن عاقبت نصيبمان بگردان.
روز پانزدهم ذيحجّه روز ولادت دهمين امام ما شيعهي اماميّه حضرت امام علي النّقي الهادی (علیه السلام) است و سه روز بعد هم روز هجدهم ذيحجّه عيد بسيار مبارك ما روز عيد غدير است كه روز نصب امام اميرالمؤمنين (علیه السلام) به ولايت و امامت است.
روشنترين آيه دربارهي امامت
از جملهي روشنترين آيات قرآن دربارهي امامت و ولايت اين آيهي سوّم از سورهي مباركهي مائده است.
(الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً)؛
اليوميعني امروز، اين كلمه دوبار در اين آيه تكرار شده است. معلوم مي شود آن روز خيلي پربركت بوده كه خدا روي آن تكيّه كرده است. حال آن بركات چه بوده است از جملهي آن بركات اينكه كفّار از اينكه به دين اسلام صدمه بزنند، مأيوس شدند و فهميدند كه نخواهند توانست.
در زمان پيغمبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) كفّار سعي داشتند كه پيغمبر را شكست داده و اسلام را از بين ببرند، و نتوانستند ولي دلخوش بودند كه بزودي پيغمبر چون بشر است از دنيا مي رود. وقتي از دنيا رفت بساط اسلام برچيده ميشود آنها به حكومت مي رسند.
آيه نازل شد كه امروز كاري انجام يافته كه سبب يأس و نااميدي كفّار گشته و آنها مطمئن شدهاند كه ديگر نخواهند توانست به دين شما مسلمانان صدمهاي بزنند بنابراين (لا تَخْشَوهُم)شما ديگر از آنها نترسيدبلكه (وَاخْشَوْنِ)از من بترسيدكه اگر شما به وظيفه عمل نكنيد من خودم شما را از بركات دين محرومتان ميسازم. آنگاه آيه را ادامه داده و فرموده است:
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً)؛
امروز با نصب امام علي بن ابيطالب (علیه السلام) به ولايت و امامت دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضي شدم كه اسلام با اين پايه گذاري محكم دين شما باشد.
بركات انتصاب حضرت عليّ امیر (علیه السلام)
بنابراين روز هجدهم ذيحجّه با تعيين و تقرير وليّ و امام پس از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روزي پربركت شد. بركاتي اينچنين:
1ـ كفّار از غلبهي بر اسلام مأيوس و نا اميد شدند.
2ـ با معرّفي كردن مبيّن و مجري دين، دين كامل شد.
3ـ اتمام نعمت خدا بر امّت مسلمان كه در پناه هدايت وليّ معصوم به حيات ابدي و سعادت سرمدي نائل شوند.
4ـ دين اسلام با مجهّز بودنش به اصول اعتقادي متقن از توحيد و نبوّت و امامت و مزيّن بودنش به مباني اخلاق فاضله و احكام مبرهن و مستدلّ صالحه مورد رضا و پسند خداوند حكيم قرار گرفته است.
اين همه از بركات روز نصب امام اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) به ولايت و امامت بوده است و لذا ميبينيم خداوند حكيم در آيهي شريفه كلمهي «اليوم» را كه به معناي امروز است دوبار تكرار كرده است.
)الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ … الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ…(؛
امروز يعني از عظمت و پربركت بودن امروز غافل نشويد و آن را پيوسته مورد توجّه و عنايت قرار بدهيد.
چرا نام مبارك امام علی (علیه السلام)در قرآن نيامده است؟
حالا البتّه جا دارد كه اين سؤال در ذهن انسان مطرح شود كه پس چرا با اين همه عزّت و عظمت كه قرآنكريم براي روز هجده ذيحجّه «روز عيد غدير» قائل است و آن روزِ نصب امام اميرالمؤمنين علی (علیه السلام) به امامت و ولايت است پس چرا نه صريحاً اسمي از علي(علیه السلام) برده و نه سخني از جريان روز غدير به ميان آورده است؟ در جواب اين سؤال در جلسات گذشته بحث مشروحي داشتهايم و اجمالش اين است كه اگر صريحاً اسم علي(علیه السلام) راجع به ولايت و امامتش پس از پيغمبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن به ميان ميآمد آفتي بزرگ دامنگير قرآن مي شد و قرآن به وسيلهي دشمن تحريف مي شد. يعني منافقين كه روي كار مي آمدند آيهاي را كه اسم علي(علیه السلام) در آن بود بر مي داشتند و اين تنها سند نبوّت پيغمبر را دست خورده و لكّه دار مي كردند و اصل نبوّت و رسالت پيغمبر زير سؤال مي رفت و لذا براي مصونيّت قرآن از تحريف و ابقاء سند نبوّت رسولاكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صريحاً اسمي از علي(علیه السلام) در قرآن نيامده است ولي آيات متعدّدي از قرآن با روشني تمام، امامت و ولايت علي(علیه السلام) را اثبات مي كند كه هر انسان منصف غيرمعاند را قانع و خاضع مي سازد. آيا انصافاً دلالتي روشن تر از دلالت اين آيه در اين باب مي خواهيم كه ميفرمايد:
)اَلْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ … اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ…(؛
امروز كافران از غلبهي بر اسلام مأيوس شدند. امروز اسلام براي هدايت جامعهي بشري به طريق سعادت ابدي به نهايت درجهي كمال و تماميّت نعمت الهي رسيد.آيا هر انسان عاقلي از ديدن اين آيه در قرآن به اين فكر نمي افتد كه آن روز با اين همه رفعت و جلالت را بشناسد و بفهمد آخر آن روز چه روزي بوده و در آن چه اتّفاقي افتاده كه منشأ اين همه آثار پربركت گشته و پايه و اساس نبوّت و رسالت پيغمبراكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را محكم و استوار گردانيده است.
از اينرو دشمنان دين در توجيه اين آيه به جنب و جوش افتاده و براي كلمهي «اليوم» از پيش خود محملها ساختهاند بعضي گفتهاند مقصود «روز عرفه» است و بعضي «روز فتح مكّه» را گفته و ديگران مصاديق ديگري نشان دادهاند و هيچ كدام با قرائن موجود در آيه سازگار نميباشد.
انتصاب حضرت عليّ امير به امر خداوند متعال
امّا مفسّران و محدّثان شيعه همگي متّفقند كه مقصود از «اَلْيَوم» روز هجدهم ذيحجّه «روز غديرخم» است كه در آن روز پيغمبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امر و دستور خدا، امام اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) را به عنوان وليّامر و امام امّت و خليفه و جانشين بعد از خود تعيين و معرّفي فرموده است و جالب اينكه قبلاً اين آيهي تهديدآميز به رسولاكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده بود:
(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه)؛[1]
اي رسول! و اي رسانندهي پيام من به بندگان من! آنچه را كه راجع به امامت و خلافت علي بن ابيطالب پس از خودت به تو از جانب ربّ و پروردگارت نازل شده است به مردم برسان و ابلاغ كن و اگر اين كار را نكني هيچ رسالتي از جانب خدايت انجام ندادهاي و اصلاً در زمرهي رسولان خدا به حساب نخواهي آمد.
يعني خداوند حكيم به رسول گرامياش اعلام كرده كه كار انتخاب وليّ امر و معرّفي خليفه و جانشين بعد از تو مربوط به تو نيست بلكه اين كار خودِ من است و من علی (علیه السلام) را به ولايت و خلافت بعد از تو انتخاب كردهام تو در اين ميان تنها جنبهي رسالت و وظيفهي ابلاغ پيام من به مردم داري كه:
)يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ…(؛
آنچه را كه من دربارهي ولايت علي به تو گفتهام به مردم برسان .
)وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه(؛
و اگر نرساني اصلاً به وظيفه ي رسالت خود در پيشگاه خدا عمل نكردهاي و رسول خدا محسوب نمي شوي.
از اين بيان معلوم مي شود كه قبلاً اين دستور به پيغمبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داده شده است ولي آن حضرت در ابلاغ آن تأخير داشته از آن جهت كه مبادا از ناحيهي منافقين متّهم شود به اينكه خودش حكومت كرده حالا كه ميخواهد برود دامادش را بر گردن ما سوار مي كند تا اين كه اين آيه نازل شد و رسولاكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند حكيم مورد تهديد قرار گرفت كه:
)وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه(؛
اگر اين كار را نكني و ابلاغ ولايت علي(علیه السلام)ننمايي رسالتت دوام و بقايي نخواهد داشت.
تو كارِ خود را بكن و علي(علیه السلام) را از جانب من براي خلافت و جانشيني خودت معرّفي بنما.
)وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس(؛[2]
مطمئن باش كه خدا تو را از شرّ تهمت مردم مصون و محفوظت نگه ميدارد.
اشارهاي به ماجراي غديرخم
از اين رو رسولاكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روز هجدهم ذيحجّه هنگام مراجعت از حجّةالوداع در ميان بيابان و كنار غديرخم دستور توقّف به حجّاج داد. منادي به امر آن حضرت ندا درداد: آنان كه جلو رفتهاند برگردند و آنان كه عقب ماندهاند ملحق شوند تا چندين هزار جمعيّت كه از اطراف و اكناف كشور اسلامي آن روز براي حجّ آمده بودند در يك جا جمع بشوند و پيام خدا را از زبان پيامبر خدا بشنوند و به اوطان خود كه برگشتند آن پيام را به ديگر مسلمانان برسانند. چون آن روز تنها رسانهي عمومي خودِ افراد مردم بودند كه ميان بيابان زير آفتاب سوزان روي ريگ هاي داغ اجتماع كردند در حالتي كه هر يك عباي خود را زير پاي خود مي انداخت تا روي آن بنشيند و از داغي زمين نسوزد و با روي هم گذاشتن چند پالان شتر شبيه منبري درست كردند و پيغمبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روي آن ايستاد و به سخنراني پرداخت و پس از حمد و ثناي خدا، ضمن خطابهي مفصّلي فرمود: اين مطلبي كه مي خواهم امروز براي شما بگويم مطلبي است كه قبلاً از جانب خدا مأمور به ابلاغ آن بودم ولي به خاطر بودنِ منافقين زياد در ميان شما آن را به تأخير انداختم اكنون با نزول آيهي تهديدآميز كه :
)يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه(؛
مؤكّداً مأمور به تبليغ آن شدهام در اين حال، دست علي (علیه السلام) را كه يك پلّه پايين تر از خودش او را سر پا نگه داشته بود گرفت و بلند كرد و گفت:
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَليٌّ مَوْلاه»؛[3]
هر كس كه من را از جانب خدا به مُولَوِيّت خود پذيرفته است بداند كه پس از من اين علي مولاي او است و اطاعتش واجب است.
پس از اينكه امام اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) به اين كيفيّت از جانب خدا به دست رسول خدا به ولايت و امامت امّت تعيين و معرّفي شد اين آيه نازل شد.
(اَلْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن)؛
امروز كه علي (علیه السلام) به ولايت و امامت امّت و خلافت رسول خدا معرّفي شد ديگر كافران و دشمنان دين از اين كه بتوانند در دين شما مسلمانان رخنه كنند و خللي ايجاد نمايند مأيوس و نااميد گشتند و فهميدند وقتي علي (علیه السلام) كه در تمام صفات و كمالات در واقع خودِ پيغمبر است جاي پيغمبر نشست بديهي است كه تمام نقشههاي شيطاني آنها نقش بر آب خواهد شد و لذا خداوند متعال فرمود:
(فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن)
بنابراين شما اي امّت اسلامي! ديگر از كفّار راجع به دينتان نترسيد بلكه از من بترسيد كه اگر شما در انجام وظيفه و تبعيّت از مقام ولايت علي (علیه السلام) كوتاهي كنيد من به كيفر اين ترك وظيفه شما را از بركات دين و ولايت محرومتان ميسازم.
بعد در ادامهي آيه فرمود:
(اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً)؛
امروز كه علي را به ولايت و امامت امّت منصوب نمودم و جاي پيغمبر نشاندم دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان يك دين به معناي واقعياش براي شما پسنديدم.
مفهوم قرآني نعمت و نقمت
حالا راجع به جملهي (أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي)توضيحي عرض ميكنم در اين جمله از آيهي شريفه از «دين» تعبير به «نعمت» شده است هر چه كه آدمي را در مسير زندگي به مقصود مطلوبش برساند و مشكلات را از سر راهش بردارد «نعمت»است و هر چه كه ايجاد مشكلات در سر راهش بنمايد «بلا و نقمت»است. حال از يك طرف مي بينيم كه قرآنكريم همهي موجودات را براي انسان «نعمت» مي داند و مي فرمايد:
(وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً)؛[4]
خدا نعمتهاي خود را در ظاهر و باطن بر شما آدميان فراوان گسترده است.
(وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوها)؛[5]
شما اگر بخواهيد نعمتهاي خدا را به شماره درآوريد نمي توانيد احاطه به همهي آنها پيدا كنيد.
ولي از طرف ديگر بسياري از اينها را بلا و نقمت مي شمارد و مي فرمايد:
(اِنَّ مِنْ اَزواجِكُم وَ اَولادِكُم عَدُوٌّ لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ)[6]
حقيقت اينكه برخي از همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند از آنها برحذر باشيد.
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ)؛[7]
بدانيد كه اموال و اولاد شما وسيلهي آزمايش شما هستند و مراقب باشيد كه از طريق آنها جهنّمي نشويد.
پس راه جمع بين اين دو مطلب از ديدگاه قرآن كريم اين است كه بدانيم خداوند حكيم هدف و مقصودي براي خلقت انسان مقرّر فرموده است و لذا هر چه كه آدمي را در رسيدن به آن هدف كمك كند «نعمت» است و هر چه كه او را از نيل به آن هدف بازدارد «نقمت» است و آن هدف از خلقت انسان از ديدگاه قرآنكريم «عبادة الله» و «لقاءالله» است يعني خدا را عبادت و بندگي كردن و براي لقاء و ديدار خدا در عالم آخرت آماده شدن، چنانكه فرموده است:
(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون)؛[8]
من جنّ و انس را نيافريدهام مگر براي اينكه مرا عبادت كنند.
و در آيهي ديگر هم فرموده است:
(يا أَيُّهَا الْإنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه)؛[9]
اي انسان! تو بار سفر بسته و با تحمّل رنج و تعب به سوي خدايت داري پيش مي روي و سرانجام به لقاء و ديدار او مي رسي.
حال آنچه كه عالم انسان را در رسيدن به هدف از خلقتش كه «عبادةالله» و «لقاءالله» است كمك ميكند «دين» است كه با دستورات آسمانياش هم راه عبادت خدا را به انسان نشان ميدهد و هم او را از طريق عبادت به شرف لقاء و ديدار خدا نائل ميسازد. پس در واقع نعمت بزرگ خدا بر بشر «نعمت دين» است و اگر دين از دست بشر گرفته شود از رسيدن به شرف هدف اصلي از خلقتش كه «لقاءالله» است محروم مي شود و خلقتش لغو و بي ثمر مي گردد. و از طرفي هم مي دانيم كه دين در هر زمان دشمنان و مخالفان فراوان داشته و دارد كه عليالدّوام مي كوشند از راههاي گوناگون نيروي آن را هم بشكنند و آن را در نظر مردم بياساس جلوه دهند از اينرو «دين» احتياج به يك «وليّ معصوم» منصوب از جانب خدا دارد كه در پناه قدرت آن وليّ الهي هم محفوظ بماند و هم مورد اجرا قرار گيرد. در زمان پيغمبراكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خودِ آن حضرت آن وليّ معصوم بود و پس از آن حضرت، امام اميرالمؤمنين علي(علیه السلام)منصوب به ولايت شد و «نعمت دين» در پناه «ولايت او» به كمال و تمام رسيد و خدا فرمود:
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي)؛
امروز روز غدير با نصب علي(علیه السلام)به ولايت، هم دين شما را كامل كردم و هم نعمت دين را بر شما تمام نمودم.
ولايت وليّ معصوم(علیه السلام)لازمهي دين
و لذا ما شيعهي اماميّه معتقديم كه دين مقدّس اسلام بايد در پناه ولايت وليّ معصوم قرار گيرد و آن وليّ معصوم را هم خداوند حكيم، خودش در اين آيهي شريفه معيّن و معرّفي كرده است:
(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهَ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون)؛[10]
با كلمهي «انّما»كه دلالت بر انحصار دارد فرموده است منحصراً وليّ شما در رتبهي اوّل «خدا»است كه تشريع شريعت مي كند و در رتبهي دوّم «رسول خدا»است كه دين و شريعت خدا را به شما ابلاغ ميكند و در درجهي سوّم وليّ شما همان كسي است كه بر اساس ايمان به خدا و رسولش اقامهي نماز كرده و در حال ركوع نماز ايتاء زكات مي نمايد. در اينجا اسم او را نبرده بلكه با نشان دادن صفت خاصّي او را معرّفي كرده است و مفسّران شيعه و سنّي در تفسير اين آيه متّفقند كه او جز امام اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) كسي نبوده است كه در مسجد در حال نماز، سائلي آمده و درخواست كمك كرده و كسي به او چيزي نداده است امام علي(علیه السلام) كه در حال ركوع بوده با اشارهي انگشت به آن سائل فهمانده كه انگشتر را از انگشتش بگيرد و ببرد.
حالا در قرآن آمده كه وليّ شما بعد از خدا و رسول همان كسي است كه درحال ركوع نماز ايتاء زكات كرده است.
حاصل كلام اين شد كه انسان اگر در دامن دين قرار گرفت و با راهنمايي دين همه چيز را در راه رسيدن به هدف از خلقتش كه «لقاءالله» است مورد استفاده قرار داد همه چيز براي او «نعمت» خواهد شد و اگر از مسير دين انحراف پيدا كرد و به راه طغيان بر خدا افتاد و همه چيز را در اين راه مورد استفاده قرار داد قهراً همه چيز براي او «بلا و نقمت» ميشود.
پس دين براي انسان نعمت و نعمتآفرين است آنگاه دين هم وقتي نعمت مي شود كه در دامن ولايت وليّ معصوم قرار گيرد و به وسيلهي او بيان و اجرا شود وگر نه به دست ديگران كه بيفتد همين دين بلا و نقمتي بزرگ براي بشر مي شود.
)وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً(؛[11]
جز زيان و فساد و تباهي چيزي به بار نميآورد.
پس نعمت اصلي و اساسي خدا براي عالم انسان، نعمت ولايت وليّ معصوم است كه در سايهي ولايت او دين «نعمت» مي شود و همه ي وسائل زندگي نيز در دامن دين نعمت ميشوند. امّا اگر بشر نادان، وليّ معصوم را كنار زد و ديگران را جاي او نشاند دين را از دست داده و با از دست دادن دين از رسيدن به هدف از خلقتش كه «لقاءالله» است محروم گشته و همه چيز عالم براي او «بلا و نقمت» شده است. و لذا خداوند حكيم مي فرمايد:
)أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ*جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار(؛[12]
آيا نديدي آن كساني كه نعمت خدا را تبديل به كفران نمودهاند و مردم را به هلاكتگاه جهنّم كه جايگاه بدي است جا دادهاند چه خيانت بزرگي به مردم كردهاند.
كفران نعمت به جاي شكر نعمت
هنوز جنازهي پيامبر روي زمين بود كه تشكيل سقيفهي بنيساعده دادند و علي(علیه السلام) وليّ منصوب از جانب خدا و رسولش را كنار زدند و ديگري را جاي او نشاندند.
)بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ كُفْراً(؛
به جاي اينكه شكر نعمت خدا كرده و سر در مقابل ولايت علي(علیه السلام) فرود آورند كفران نعمت كرده و سر در مقابل حكومت ديگري فرود آوردند و امّت واحدهي اسلامي را به هفتاد و دو فرقه و مذهب مبدّل نمودند.
)أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ *جَهَنَّمَ (؛
مردم را به سمت جهنّم كه محلّ عذاب جاودانه است سوق دادند و در عين حال خود را خدمتگزار امّت اسلام مي پندارند!
نَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَة.
پس ما خدا رااز صميم قلب و عمق جان شاكريم كه مغناطيس روح و جان ما را با جاذبهي ولايت علي عليه الصَّلوة و السّلام متناسب ساخته است و هم اكنون خودمان را مي بينيم كه مجذوب علي وليّ خدا هستيم محبّتش را در سُوِيداي قلب خود مييابيم از شنيدن نام و سخنانش لذّت مي بريم به سوي قبر شريفش شتابان ميرويم در مجالسي كه براي ذكر فضائل و مناقبش تشكيل مي شود با شور و عشق تمام شركت مي كنيم.
ولي آن نكتهاي كه هيچگاه نبايد از آن غافل باشيم اين است كه لازمهي محبّت به معناي واقعياش اين است كه محبّ پيوسته مي كوشد كه خود را در تمام حالات و شئون زندگياش به رنگ محبوب خود درآورد و هرگز راضي نمي شود سخني يا كاري كه سبب آرزدگي دل محبوبش شود از او صادر گردد. حال آيا ما نسبت به محبوب قلبمان علي(علیه السلام) چه وضعي داريم خود را تا چه حدّ در زندگي به رنگ او درآوردهايم آيا هيچگاه از ما گفتاري يا كرداري كه ناپسند و گناه و دلآزار محبوبمان علي(علیه السلام) باشد صادر نمي شود؟ آري اين مطلب بايد در همه جا و در همه حال مورد توجّه و تذكّر ما مدّعيان حبّ علي(علیه السلام) باشد و جدّاً از ارتكاب گناه و مخالفت با دستورات دين بپرهيزيم. واجبات و محرمّات دين را طبق دستور رعايت كنيم تا مشمول لطف و عنايت مولا و محبوبمان امام اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) در دنيا و آخرت باشيم انشاءالله.
اللّهمّ صلّ علي محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و ارزقنا معرفتهم و محبّتهم و شفاعتهم و وفّقنا لما تحبّ و ترضي واجعل خاتمة امرنا خيراً.
1ـ سورهي مائده، آيهي 67 .
2ـ سورهي مائده،آيهي 67 .
3ـ الاحتجاج، جلد1، صفحهي 136.
4ـ سوره ي لقمان، آيه ي 20.
5 ـ سورهي ابراهيم، آيهي 34 .
6 ـ سورهي تغابن، آيهي14.
7 ـ سورهي انفال،آيهي 28.
8ـ سورهي ذاريات،آيهي 56.
9 ـ سورهي انشقاق،آيهي 6 .
10ـ سورهي مانده، آيهي 55 .
11ـ سورهي اسراء آيهي 82 .
12 ـ سورهي ابراهيم،آيهي 28 و 29. -
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.