صفحه اصلی › انجمن ها › انجمن مذهبی › نوروزِ دل به طبیعت یا به حقیقت ؟
- این موضوع 0 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 8 سال، 2 ماه پیش بدست 110 بهروزرسانی شده است.
-
نویسندهنوشتهها
-
2016/03/18 در 19:41 #5608110مشارکت کننده
بسم الله الرحمن الرحیم
صفیر سعادت
سلسله مباحث اخلاقی سید محمد ضیاء آبادی
نوروزِ دل به طبیعت یا به حقیقت ؟
مهم ، عید انسانیت است
در گذشته بیان شد عید نوروز عید عالم انسان نیست ، بلکه عید زمین و عید عالَم نباتات است . عیدِ انسان ، روزی است که او از مسیر انحرافی افراط و تفریط در شهوت و غضب برگردد و به مدار اعتدال عقل و ایمان بیفتد و در محاذات خورشید عالم امکان ، وجود اقدس ولی زمان (عج) قرار گیرد و در پرتو نور آن امام معصوم رو به عالم قُرب خدا حرکت کند .
در این موقع است که درخت تقوا و فضیلت از سرزمین جانش می روید و گل های مکارم اخلاق از بوته ی جانش شکوفا می گردد و عید نوروز ، عالم انسان فرا می رسد و فصل بهار انسانیت و آدمیت آغاز میشود . امواج رحمت و نعمت و برکت و عدالت اجتماعی در جامعه ی بشری فراگیر گشته و همه جا غرق در نور و سرور و بَهجَت و نشاط انسانی میشود . آن روز ، روز عید عالم انسان است و واقعاً میمون و مبارک است.
فطر و قربان ، دو عید رسمی مسلمانان
در دین مقدس اسلام دو روز به عنوان عید رسمی برای مسلمانان اعلام شده است : عید فطر و عید قربان .
عید فطر بعد از انقضاء ماه رمضان است که عالم انسان در مدار عقل و ایمان افتاده و بر محور تقوا چرخیده است :
{ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلىَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون } ( سوره بقره آیه 183 )
و عید قربان بعد از انجام مناسک حج و زیارت خانه ی خدا و بیعت با خدا میباشد که باز هم عالم انسان در مدار عقل و ایمان افتاده و آیینه ی قلبش با انوار الهی مواجه گشته و نشاط و شادابی روحی یافته و عید گرفته و لذا در قنوت نماز عید می گوییم :
{ اللهم اهل الکبریاء و العظمة … اسالک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیداً .. } ؛
البته ما شیعه ی امامیه چند عید دیگر نیز داریم : عید مبعث ، عید غدیر ، عید نیمه شعبان . چون در این سه روز هم منظومه ی جامعه بشری با آفتاب خودش آشنا شده و بر محور آن چرخیده و به کمال رسیده است . در دو روز عید فطر و قربان به کمال عملی رسیده و در سه روز عید مبعث و غدیر و نیمه شعبان به کمال علمی رسیده است.
توجه به زشت و زیباهای عید نوروز
اما عید نوروز اساس دینی و مذهبی ندارد ، بلکه عید ملی است. البته برخی از رسوم و آدابش خوب و مقبول در شرع مقدس است ، مثل تنظیف لباس و مسکن و دیدار خویشاوندان و صله ی ارحام که چه بسا کسانی سال می گذرد و از خویشاوندان نزدیکشان خبری نمی گیرند اما ایام عید نوروز که میرسد ، به دیدار یکدیگر می روند ، این کارها بسیار خوب است و از نظر دین مقدس نیز مورد تایید است ، منتها آنچه که لازم است مورد توجه قرار گیرد ، این است که این آداب و رسوم خوب ، اکثراً با یک سلسله کارهای زشت و ناپسند از نظر شرع مقدس توام می گردد و باید ترک شود و در همه حال رعایت جانب تقوا و تحصیل رضای خدا فراموش نشود.
طبق حدیثی که مرحوم محدث قمی (رحمة الله علیه) در مفاتیح الجنان نقل می کنند و مرحوم علامه ی مجلسی (رحمة الله علیه) هم در بحارالانوار نقل کرده است ، راوی به نام مُعَلی بن خُنَیس از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود : چون روز نوروز شود ، غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوش و به بهترین بوهای خوش خود را خوشبو گردان و در آن روز روزه بدار و بعد از نماز ظهر و عصر ، چهار رکعت نماز با کیفیتی خاص بخوان. البته می دانیم که غسل کردن در دین ما تنها شستن بدن نیست ، بلکه هدف ، تطهیر جان از آلودگی به شهوات افراطی است. روزه هم فقط امساک دادن معده از خوردن و آشامیدن نمی باشد ، بلکه پرهیز از کارهای نا مرضی در نزد خدا منظور است . پوشیدن پاکیزه ترین لباس ، کنایه از ملبس شدن به لباس تقواست. هدف اصلی از نماز هم نهایت درجه ی خضوع و تذلل در پیشگاه خداست. در ساعت تحویل سال هم مکرر بگویید :
(یا مقلب القلوب والابصار ، یا مدبر اللیل و النهار ، یا محول الحول و الاحوال ، حول حالنا الی احسن الحال )؛
ای خدایی که چشم ها و دل ها را هر گونه که بخواهی متحول می سازی ؛ تویی که دل ها را به کسی مهربان می کنی؛ تویی که چشم های مردم را با محبت به سمت کسی می چرخانی ؛ تویی که شب و روز را می بری و می آوری ؛ تویی که سال ها را از وضعی به وضعی و احوال را از حالی به حالی مبدل می نمایی ؛ خدایا حال ما را به بهترین حال مبدل فرما. افکار و اخلاق و اعمال ما را نیکو گردان .
خداست منبع برکات ، حواستان کجاست ؟
یعنی متوجه باشید آن خوشی و خوشبختی که شما آرزو می کنید به آن برسید ، تنها با آرزو درست نمی شود ، تنها با گفتن «مبارک باد » و « صد سال به این سال ها » درست نمی شود ؛ تنها با چیدن سفره های هفت سین و سبزه و شیرینی و سکه ی طلا و نقره به دست نمی آید.
مردمی هستند که در ساعت تحویل سال سکه های طلا و نقره به دست می گیرند و می چرخانند به این امید که در طول سال صدای جرینگ جرینگ پول به گوششان برسد . به سبزه نگاه می کنند تا همیشه سبز و خرم باشند. شیرینی می خورند تا همیشه کامشان شیرین گردد.
اینها اشتباه کرده اند و به قول معروف سوراخ دعا را گم کرده اند ، کدام اشتباه از این بدتر که یک انسان زنده ی با عقل و هوش از نبات و جماد مرده ی بی عقل و هوش کمک بگیرد ، از سبزه و شیرینی و طلا و نقره ی مرده میمنت بطلبد و حال آنکه خالقش فرموده است :
(… تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَلَمِين) (سوره ی اعراف آیه ی 54)
( تَبَارَكَ الَّذِى بِيَدِهِ الْمُلْك…) (سوره ی ملک آیه ی 1)
یعنی اشتباه نکنید ؛ آن کسی که مبارک است و منبع همه ی برکات ، خداست. آنکه سلطنت و قهاریت عالم هستی به دست اوست ، آن که عزت و ذلت و مرگ و حیات به دست اوست. او « مقلب القلوب و الابصار» است ؛ او « مدبر اللیل و النهار» است ، او « محول الحول و الاحوال » است.
اوست که کره ی زمین خاکی را سر ساعت و دقیقه و ثانیه معین از برج حوت به برج حمل منتقل می کند و هم اوست که باید زمین مغز و جان و فکر ما را از برج شقاوت به برج سعادت منتقل سازد ؛ اما از توجه به این حقیقت نباید غافل شد که تحویل کره ی زمین یک تحویل تکوینی و اضطراری است ولی ما انسان ها باید تحویل اختیاری داشته باشیم ، یعنی با اراده و اختیار خودمان باید با عمل به دستورات دین و احکام الهی از مدار انحرافی هواپرستی برگردیم و به مدار اعتدالی خداپرستی بیفتیم. از برج شقاوت خارج گشته به برج سعادت داخل شویم ، چه آنکه خالق ما فرموده است :
( …إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيرُِّ مَا بِقَوْمٍ حَتىَ يُغَيرُِّواْ مَا بِأَنفُسِهِم …)(سوره ی رعد آیه ی 11)
… یقیناً خدا وضع و حال مردمی را تغییر نمی دهد تا خود آن مردم ، حالات درونی خود را تغییر بدهند …
تا شما آدمیان ، دگرگونی در افکار و اخلاق و اعمال خویش ایجاد نکنید آن نعمت ها و عزت های از دست رفته به شما باز نخواهد گشت.
نوروز اگر خواهی ، از نو حرکت کن کز جنبش نو تابش ، شمس و قمر آید
**************
آن کس که ِفتاد از حَرکَت محتضر آمد تقویم زمان ، بسته به اعمال من و توست
کز نیک و بدش گردش تاریخ برآمد سرو و گُل و لاله ، عمل خوب من و توست
**************
حرکت تحویلی و بدون توقف عالم طبع
خلاصه اینکه تکامل در نظام عالم طبع بر اساس تحویل است و حرکت ، تحویل در همین کره ی زمین تنها یک بار در طول یک سال نیست ، بلکه زمین در سال دوازده بار ، یعنی در هر ماهی یک بار از برجی به برج دیگر تحویل می شود .
از برج حوت به برج حمل ، از برج حمل به برج ثور و از ثور به حورا و از حورا به سرطان و از سرطان به اسد و … دائماً کره ی زمین در حال تحویل است و نه تنها زمین ، بلکه همه ی موجودات عالم طبع در حال حرکت و تحولند و لحظه ای توقف و سکون در عالم وجود ندارد .به فرموده ی قرآن حکیم :
(وَ تَرَى الجِْبَالَ تحَْسَبهَُا جَامِدَةً وَ هِىَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ …)(سوره ی نمل آیه ی 88)
تو کوه ها را جامد و بی حرکت می پنداری و حال آنکه آنها مانند ابرهای آسمان در حرکتند …
ما انسان ها نیز همه با هم در کشتیِ زمان نشسته ایم و علی الدوام در حال تحولیم وخود ، توجه به تحول خود نداریم و می پنداریم که در مکان ثابتی متوقف هستیم و حال آنکه یک لحظه هم متوقف نمی باشیم مانند عقربک ساعت شمارِ ساعت که وقتی نگاه می کنیم ، آن را مثلاَ روی عدد یازده صفحه ی ساعت ساکن و بی حرکت می بینیم و حال آنکه یک آن هم ساکن نیست و ما حرکت آن را احساس نمی کنیم . بعد از یک ساعت آن را روی دوازده صفحه ی ساعت می بینیم و می فهمیم که حرکت می کرده و ما ساکنش می پنداشته ایم .
وقتی در هواپیما نشسته ایم مثلاً از تهران به مشهد می رویم ، هواپیما در حال حرکت است و با سرعت ما را می بََرد و راه یک ماهه را در یک ساعت طی می کند ولی ما با کمال آرامش نشسته ایم و گاه می خوابیم وگاهی می خوریم و می نوشیم و با هم بحث می کنیم و اصلاً احساس حرکت نمی کنیم ؛ یک وقت به خود می آییم که به فرودگاه مشهد رسیده ایم. کره ی زمین هم ، ما را دوش خود گرفته است و با سرعتی عجیب در فضا می چرخد و ما را با خود می چرخاند ولی ما بدون توجه به حرکت او ، خود را متوقف می پنداریم و سرگرم کارهای عادی خود می باشیم .
علم ، جلوه گاه قدرت لایزال پروردگار
در زمان های گذشته که وسایل برقی و گازی در کار نبود ، وقتی می خواستند چند قطعه آتش فراهم کنند و آب سماور را به جوش بیاورند و چای درست کنند ، چند قطعه ذغال در میان آتشگردان گذاشته و یک قطعه ذغال گداخته از آتش در وسط آنها قرار می دادند و آن را با سرعت در فضا می چرخاندند ؛ آن آتشگردان می چرخید و ذغال های سرد و سیاه را شعله ور می ساخت .
این کره ی زمین هم آتشگردانی است که به انگشت قدرت خدا در فضا می چرخد و قطعات سرد و افسرده ی جمادات و نباتات را در آغوش گرفته و می چرخاند. از سردی به داغی می برد و از خاک گل های سبز و زرد و سرخ و بنفش می رویاند . از تخم مرده ی یک پرنده ، بُلبُلی خوش آهنگ می پروراند . از نطفه ی کور و کر و لال آدمی ، انسانی عاقل گویا ، بینا و شنوا به وجود می آورد.
اکنون خدا می داند که این کُره ی سر و ته بسته ی زمین چه نطفه هایی در رحم دارد که باید در این فصل بهار بزاید و کوه و دشت و چمن را پر از انواع گیاهان و جانداران سازد. از هر بذری ، گیاهی تولید گردد و از هر گلی بویی و از هر مرغی آهنگی برخیزد و هم خدا داند که این سال نو آبستن به چه حوادثی سُرور آفرین یا غم انگیز می باشد. چه لب هایی باید بخندد و چه چشم هایی باید بگریند ، چه فریادهایی بلند شود و چه صداهایی خاموش گردد ، جمعی به اوج عزت برسند و جمعی به خاک ذلت نشینند .
چه گویم از این گنبد تیز گرد که هرگز نیاساید از کارکرد
یکی را همی تاج شاهی دهد یکی را به دریا به ماهی دهد
یکی را برهنه سر و پا و دست نه آرام و خورد و نه جای نشست
سر انجام هردو به خاک اندرند که در تنگنای هلاکت اندرند
نرسد کار به جایی که بیدارگر ما آتش جهنم باشد .
این حدیث را هم در گذشته بیان کردیم : (اغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال الی حال ) (فقیه ، جلد 4 ، صفحه ی 394)
غافل ترین مردم آن کسی است که از این همه تغیر و تحول دنیا پندی نگیرد و همچنان در خواب خرگوشی یک عمر بخورد و بخوابد و هیچ نفهمد این تغیرات و دگرگونی ها از کجا نشات گرفته است و به کجا منتهی خواهد شد و من در این میان چه کاره ام و چه وضعی باید داشته باشم و ناگهان خود را به فرموده ی قرآن در میان آتش جهنم می بیند و فریاد می زند :
( … رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَلِحًا غَيرَْ الَّذِى كُنَّا نَعْمَلُُ …) (سوره ی فاطر ، آیه ی 37)
… خدایا {الان فهمیدم که عمری به خطا رفته ام }مرا از آتش نجاتم بده و به دنیایم برگردان تا کارهایی غیر آن کارها که می کردم بکنم …
ولی جواب می شنود که :
(… أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَ جَاءَكُمُ النَّذِير…) (همان)
…آیا من در دنیا به شما آن قدر مهلت نداده ام که از جریان تحولات عالم پند بگیرید ، آیا هشدار دهنده به سوی شما نفرستادم …
پیامبران و امامان نیامدند و فریاد بر سرتان نکشیدند و شما را از این جریان آگاه نساختند .
در شان نزول این آیه آمده است که درباره ی انسان هجده ساله است ، یعنی یک آدم هجده ساله باید به خود بیاید و راجع به تغییر و تحولات عالم بیندیشد و بفهمد که آمد و رفت روز و شب یعنی چه و خوابیدن و بیدار شدن چه معنایی دارد و اصلاً من خودم چه هستم و از کجا آمده ام و به کجا می روم ؟ آورنده و بَرَنده ام کیست و چه هدفی از این آوردن و بردن من دارد.
این وظیفه ی یک آدم هجده ساله است ، وای بر حال آدم چهل ساله و پنجاه ساله ی در خواب غفلت غُنُوده که چه خطاب و عتاب هایی خواهد داشت ، حتماً روزی ما را در موقف حساب ، نگهمان میدارند و می گویند : ای انسان ، آخر من به تو عقل و فکر دادم که بیندیشی و بفهمی ، شصت سال و هفتاد سال تو را خواباندم و بیدارت کردم. در هر شبانه روز چند بار نمونه ای از مرگ و حیات را نشانت دادم ، به زبان پیام آورم به تو پیام فرستادم که همان طور که می خوابید می میرید و همان طور که بیدار می شوید در روز قیامت بر انگیخته می گردید ، آیا همین کافی نبود که تو را به فکر انداخته و از خواب غفلت بیدارت سازد و به گوشت طنین افکند که به خود بیا و بفهم که همان کس که تو را هر شب می خواباند و صبح بیدارت می کند همان کس یک شب تو را می خواباند و دیگر بیدارت نمی کند تا با صدای نَفخ صُور جناب اسرافیل (ع) از خواب برمی خیزی و می بینی صحرای محشر است و رستاخیز عظیم قیامت بر پا شده و در موقف حساب نگهت داشته اند.
دگرگون شدن دل ها با مشاهده ی زیبایی های دنیا
قرآن می فرماید : ( وَ نُفِخَ فىِ الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلىَ رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ(51) قَالُواْ يَاوَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَاذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَانُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ(52)) ( سوره ی یس ، آیات 51و52)
در صور دمیده شده است وآدمیان ازقبرها برخاسته اند و به سوی موقف حساب خدا شتابان می روند و می گویند ای وای برما ، چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت ، آری این همان وعده ی خداوند رحمان است و فرستادگانش راست می گفتند {که از چنین چیزی خبر می دادند}.
آیا این آیات آسمانی قرآن و رفتار و گفتار پیامبران و امامان (ع) که برای هدایت ما آمده اند نباید در ما تکانی ایجاد کرده و تحولی در شئون زندگی ما پدید آورد ؟!!
روزی رسول خدا (ص) با جمعی از اصحاب از راهی می گذشتند به گله ای از شتران عِشار رسیدند ، عِشار به شترهای ده ماهه آبستن می گویند که از امتعه ی بسیار نفیس عرب به شمار بوده است و لذا قرآن کریم در سوره ی تکویر که نمونه ای از تحولات دهشت انگیز عالم را در روز قیامت نشان می دهد که :
( إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ(1) وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ(2)… وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَت )(سوره ی تکویر آیه ی 1 تا 4 ).
روزی که طومار خورشید در هم پیچیده شود و ستارگان تیره و بی فروغ گردند و روزی که شتر های عِشار به حال خود رها شوند.
یعنی در آن روز ، چنان دهشت و وحشت دل ها را فرا می گیرد و آدمیان از خود بیخود می شوند که عرب مال دوست ، شترهای عِشار را هم فراموش می کند.
منظور اینکه وقتی رسول اکرم (ص) به گله ی شتران عشار رسید ، چشم از آنها برگردانید و به آنها نگاه نکرد ، آنگونه که یک مرد مسلمان از نگاه به زن نا محرم می پرهیزد و چشم ازاو بر می گرداند.
اصحاب گفتند : یا رسول الله ، این گله ی شترهای عشار است و تماشایی و دیدنی است ، شما چرا رو از آنها بر می گردانید و نگاهشان نمی کنید ؟ در جواب آنها قریب به این مضمون فرمود : نگاه کردن به زیبایی های دنیا دل را دگرگون می کند و حال غفلت از خدا در دل به وجود می آورد . این آیه ی از قرآن را هم تلاوت فرمود که خدا فرموده است :
(وَ لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلىَ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنهُْمْ زَهْرَةَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا… ) ( سوره ی طه آیه ی 131 )
هرگز چشم ها ی خود را مدوز به زیبایی های زود گذر دنیا که به گروهی از کفار و منافقان داده ایم …
یکی از همسران پیامبر(ص) پرده ای بر در اطاق آویخته بود که عکس بوته ی گلی در آن بود ، رسول اکرم (ص) به او فرمود : ( غیبیه عنی فانی اذا نظرت الیها ذکرت الدنیا و زخارفها )؛ ( مستدرک الوسائل ، جلد 12 ، صفحه ی 54 )
این {پرده ی عکس دار } را از مقابل چشم من بردار ، هر وقت چشمم به آن می افتد دنیا و زر و زیور دنیا برایم تداعی می شود .
فاصله ی رفتار ما با گفتار خدا و روش انبیاء (ع)
حال ، آن گفتار خدا و این رفتار پیامبر را با زندگی غرق در تجمل خودمان بسنجید و ببینید تفاوت راه از کجا تا به کجاست ! در عین حال ما ادعای ایمان به قرآن خدا و پیروی از رسول خدا (ص) داریم و خدا هم فرموده است :
( لَّقَدْ كاَنَ لَكُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة … ) ( سوره ی احزاب ، آیه ی 21)
من رسول خودم را اسوه و الگو برای شما قرار دادم که او را بر تمام شئون زندگی خود سر مشق قرار داده و از او تبعیت نمایید.
در آیه ی دیگر هم خطاب به رسولش فرموده است :
( قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی …) (سوره ی آل عمران ، آیه ی 31 )
بگو به مردم ، اگر شما خدا را دوست می دارید ، از من { که پیام آور او هستم } پیروی نمایید …
اما کو آن دل بیدار که از این نداهای آسمانی تکان بخورد و چشم از خواب غفلت بگشاید و صحنه های پشت پرده را هم از منظر قرآن کریم مشاهده نماید و باقی مانده ِِی این عمر زود گذر را به لهو و لعب به سر نیاورد .
این شعر حکیمانه ی سعدی را هم به خاطر بسپار و گهگاه آن را با خود زمزمه کند :
غبار هوی چشم عقلت بدوخت سموم هوس کشت عمرت بسوخت
ای مسلمان نمازخوان روزه بگیر حج و عمره انجام داده !
به هوش بیا که غبار هوی چشم عقلت را کور کرده و حاصل اعمال عبادی چهل پنجاه ساله ات را به آتش کشیده است ، اینک به خود بیا و از این مهلت باقی مانده ی عمر استفاده کن .
بکن سرمه ی غفلت از چشم پاک که فردا شوی سرمه در چشم خاک
این بیت هم از لطافت خاصی برخوردار است ، شما یک قبر را بشکافید ، مانند حدقه ی یک چشم است و بدن مرده ی پوسیده ی گَرد شده ی در میان آن نیز همچون سرمه ای است در چشم خاک .
حال ای انسان غفلت زده ی غوطه ور گشته ی در گنداب هوی و هوس های نفسانی ، اندکی به هوش بیا و سرمه ی غفلت را از چشم دل پاک کن که به همین زودی می میری و در میان حدقه ی تنگ قبر می پوسی و سرمه ی در چشم خاک می گردی.
به راستی که در ارشاد و هدایت ما بندگان ؛ خدا هیچ سخن ناگفته ای نمانده است ؛ انبیاء و اولیای خدا علیهم السّلام و از پس آنها حُکما و علما و حتّی شعرا با بیانات گوناگون آنچه لازم بوده گفته اند و بانگ بیدار باش سر داده اند . حال اگر قصور و تقصیری هست ، در ما غفلت زدگان است و چاره ای جز این نیست که باید تکانی بخوریم و جواب لبّیک به این نداهای آسمانی داده ، قدم در صراط مستقیم عبادت خدا نهاده و به دنبال آن پیشوایان هدایت حرکت کنیم.اللهم صل علی محمد و آل محمد و ارزقنا توفیق الطاعة و اجتناب المعصیة و اجعلنا من المتقین و ادخلنا جنتک و اجعل خاتمة امرنا خیرا ً ؛
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
آثار پر برکت توجه به خویشاوندان
حضرت امام باقر (ع) فرمود : رسیدگی به خویشاوندان اعمال انسان را پاکیزه میگرداند و باعث رشد و ازدیاد مال و دارایی شده و موجب دفع گرفتاری و بلا میگردد و رسیدگی به حساب را در روز قیامت آسان نموده و اجل را به تاخیر می اندازد. تحف العقول صفحه 309
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ( ـ قالَ في بَعضِ الأعيادِ ـ ) ؛ : إنَّما هُوَ عيدٌ لِمَن قَبِلَ اللّه ُ صِيامَهُ و شَكَرَ قِيامَهُ ، و كُلُّ يَومٍ لا يُعصى اللّه ُ فيهِ فهُوَ عيدٌ .
امام على عليه السلام ( ـ در يكى از اعياد ـ ) فرمود : همانا اين عيد براى كسى عيد است كه خداوند روزه و نمازش را پذيرفته باشد و هر روزى كه در آن نافرمانى خدا نشود، آن روز عيد است.
نهج البلاغة : الحكمة ۴۲۸ ، میزان الحکمة جلد 8 صفحه 308
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.