داستان روز پدر من father

صفحه اصلی انجمن ها انجمن متفرقه زنگ تفريح داستان روز پدر من father

  • این موضوع 0 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 10 سال پیش بدست amir4500 به‌روزرسانی شده است.
در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #5528
    amir4500
    مشارکت کننده

    گفتم روز پدر یه چیز خفن بگیرم که دیگه بابام باهام خوب شه،

    رفتم کلیه هام و فروختم با کبد و چن تا از قسمت های دیگه ی بدنم…

    واسش یه ماشین صفر خریدم

    5 میلیون دادم یه کت و شلوار خفن..

    10 میلیونم انداختم تو ی حساب و دفترچش و گذاشتم پیشم..

    وقتی ک دیدمش بهش تبریک گفتم و

    کادوها رو بش دادم و بش توضیح دادم..

    خون جلو چشاش و گرفت بود عجیب…

    نمیدونم لانچیکو از کجا آورد،

    بعدش سه بار تا مرز خفگی من و برد و باز برگردوند…

    بعدش از سقف آویزونم کرد و تا اونجایی ک میخوردم من و زد

    و دیگه ناکار ناکار شدم و خون بالا میاوردم..

    به زور ازش دلیلشو پرسیدم و گفتم:

    نزدیک 60 میلیون خرج کردم دیگه چرا؟

    گفت:من خودمو از چن وقت پیش واسه جوراب آماده کرده بودم

    تو رفتی این مسخره بازیا رو در آوردی؟

    دوباره شروع کرد به زدن من و منم…

    خدارحمتم کن ِ ، خدائیش آدم  خوبی بودم

    حلال کنید 

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.
به بالا بروید