بیست و چهارم ذی الحجه روز نزول آیه ولایت ؛ سوره مائده آیه 55

صفحه اصلی انجمن ها انجمن مذهبی بیست و چهارم ذی الحجه روز نزول آیه ولایت ؛ سوره مائده آیه 55

  • این موضوع 0 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 7 سال، 7 ماه پیش بدست 110 به‌روزرسانی شده است.
در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #5617
    110
    مشارکت کننده

    بیست و چهارم ذی الحجه روز نزول آیه ولایت ؛ سوره مائده آیه 55 ؛ ( خاتم بخشی آقا امیرالمومنین حضرت علی (ع) ) بر عموم شیعیان جهان مبارک باد.

    شأن نزول آيه‌ي ولايت

    روز 24 ذيحجّه روز مباهله و از وقايع بسيار حسّاس در تاريخ اسلام است و از آيات بسيار درخشان براي فضيلت و منقبت امام اميرالمؤمنين (علیه السلام) همين «آيه‌ي مباهله» است و همچنين امروز روز نزول «آيه‌ي ولايت» و موضوع خاتم بخشي امام اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) مي ‌باشد و لذا به تناسب ايّام، راجع به آيه‌ي مباهله و آيه‌ي ولايت مطالبي عرض مي ‌شود. از آنجا كه راجع به آيه‌ي مباهله قبلاً مباحثي بيان و منتشر شده است و لذا اكنون به خواست خداوند متعال راجع به «آيه‌ي ولايت» مطالبي را بيان مي‌ كنيم.

    در شأن نزول اين آيه آمده است كه جمعي از علماي يهود نزد پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و سؤالاتي كرده، جواب‌هايي شنيدند و مطمئن شدند كه ايشان پيغمبر است و در ادّعاي رسالت صادق. لذا مسلمان شدند و سپس گفتند: يا رسول الله حضرت موسي (علیه السلام) جناب يوشع بن نون را به عنوان وصيّ و خليفه ‌ي بعد از خود تعيين كرده بود، آيا وصيّ و خليفه‌ي شما و وليّ ما بعد از شما چه كسي خواهد بود؟ در همين موقع اين آيه نازل شد:
    (إنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)؛
    سوره‌ي مائده،آيه‌ي55. همانا وليّ و سرپرست شما تنها خدا و رسول او و كساني است كه ايمان آورده ‌اند و نماز را برپا مي ‌دارند و در حال ركوع زكات مي ‌دهند.

    يعني وليّ و سرپرست و صاحب اختيار شما ابتدا، ذات اقدس «الله» است و بعد «رسول» اوست و بعد آن كسي است كه در حال ركوع نماز انفاق كرده و زكات داده است. آنگاه براي مشخّص ساختن سوّمين وليّ كه در آيه آمده است فرمود: برخيزيد و همراه من بياييد. آمدند تا به درب خروجي مسجد رسيدند و ديدند سائلي فقير از مسجد بيرون مي‌آيد. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از او پرسيد: آيا در داخل مسجد كسي به تو كمكي كرد؟ گفت: آري اين انگشتر را به من دادند. فرمود: چه كسي اين انگشتر را به تو داد؟ او اشاره كرد آن آقايي كه در حال نماز است، در حال ركوع اين انگشتر را به من داد. همه نگاه كردند و ديدند او علي(علیه السلام) است. رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: الله‌ اكبر.
    اينجا بود كه آن كساني كه تازه مسلمان شده بودند گفتند : «نَشهَدُ اَنْ لا اِله الّا الله و اَنَّك رَسول الله و اَنّ عَليًّ وَليّ الله»، يعني: ما شهادت مي ‌دهيم كه خداوند معبود يگانه است و تو هم رسول خدا هستي و علي هم وليّ خدا بر ماست و اين جريان در تمام منابع شيعه و سنّي نقل شده است و همگي متّفق هستند كه آن كسي كه در حال ركوع نماز، ايتاء زكات كرده علي (علیه السلام) بوده است.

    معناي غير منصفانه از واژه‌ي مولا

    منتهي برخي از مخالفين ما در مذهب، كلمه‌ي«وليّ» را در آيه، به معاني ديگر حمل و توجيه مي ‌كنند و همين ‌ها هستند كه كلمه‌ي «مولا» را هم در حديث غدير كه به معناي سرپرست و صاحب اختيار است حمل به معناي دوست و يار و ياور مي ‌كنند و مي ‌گويند پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به هنگام مراجعت از حَجَّةُالوِداع انبوه جمعيّت مهاجرين و انصار را در وسط بيابان گرم و سوزان نگه داشت و از جهازات شترها شبيه منبري درست كردند و بالاي آن رفت و دست علي را گرفت و بلند كرد و گفت:«اَلا مَن كُنتُ مَولاهُ فُهذا عَليٌّ مَولاه»، هان اي مردم! هر كه را من دوست و ياور او هستم اين علي نيز او را دوست و ياور است. آيا اين كار از نظر عقلاي عالم مضحك و خنده ‌آور نيست كه رسول اكرم مردم را وسط بيابان نگه دارد فقط براي همين كه به آنها اعلام كند كه علي دوست و يار و ياور شماست. يار و ياور و دوست يكديگر بودن كه وظيفه‌ي همه‌ي مسلمانان است و اختصاص به علي (علیه السلام) ندارد. اين قرآن است كه فرموده است :

    (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أوْلِياءُ بَعْضٍ…)؛سوره‌ي توبه،آيه‌ي71.
    همه‌ي مردان و زنان مسلمان دوستداران و ياوران يكديگر و در حلّ مشكلات زندگي كمك كار هم مي ‌باشند و تنها علي را دوست و يار و ياور امّت معرّفي كردن چه معنا دارد آن هم با آن شرايط خاصّ و در وسط بيابان سوزان؟!

    مغايرت اين معنا با آيات قرآن
    آري همين افراد لجوج و معاندند كه در «آيه‌ي ولايت» هم دست به توجيه مي ‌زنند و كلمه‌ي«وليّ» را كه به معناي سرپرست و صاحب اختيار است به معناي دوست مي ‌گيرند و مي‌ گويند معناي آيه اين است كه دوست شما بعد از خدا و رسول علي (علیه السلام) است كه در حال ركوع نماز، ايتاء زكات كرده است و حال آنكه آيه با كلمه‌ي«انّما» كه دلالت بر انحصار دارد آغاز شده است و چنين مي ‌فهماند كه وليّ امّت منحصراً خدا و رسولش و علي مي ‌باشند و بس!

    حال اگر «وليّ» به معناي دوست باشد معناي آيه اين مي ‌شود كه دوستان امّت تنها خدا و رسول و علي مي ‌باشند در صورتي كه آيه‌ي ديگر فرموده است مردان و زنان با ايمان همه دوستان يكديگرند كه در اين صورت اين دو آيه با هم متنافي مي ‌شوند. يكي همه‌ي اهل ايمان را دوست يكديگر مي ‌داند و ديگري دوستان امّت را منحصر به خدا و رسول و علي معرّفي مي ‌كند.پس معلوم مي‌ شود آن «وليّ» كه در آيه‌ي شريفه منحصر به خدا و رسول و علي است به معناي سرپرست و «صاحب اختيار» است نه به معناي دوست كه مناسب با كلمه‌ي«انّما» نباشد.

    سبب ذكر نشدن نام علي(علیه السلام) در قرآن

    البتّه گاهي ممكن است اين سؤال در بعضي از اذهان طرح شود كه پس چرا اسم علي صريحاً در آيه ذكر نشده است؟ در جواب عرض مي ‌شود در هيچ آيه از آيات قرآن نداريم كه صريحاً اسم علي يا ساير امامان (علیهم السلام) ذكر شده باشد و اين جهات خاصّي دارد از جمله‌ي آن جهات اينكه قرآن از آفت تحريف مصون و محفوظ بماند زيرا وقتي آن افراد رياست ‌طلب به قدرت رسيدند، طبيعي است كه اگر اسم علي در آيه‌اي بود آن آيه را براي حفظ موقعيّت خويش از قرآن بر مي ‌داشتند در اين صورت قرآن كه سند رسمي اسلام و دليل منحصر رسالت و خاتميّت پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است دست خورده و لكّه‌دار مي‌شد و مانند تورات و انجيل مُحرَّف از سنديّت مي‌افتاد و لذا مقتضاي سياست الهيّه همين بود كه اسامي امامان و بويژه اسم علي كه دشمنان فراوان داشت صريحاً در قرآن ذكر نشود تا از تحريف و دستبرد قدرتمندان غاصب، مصون و محفوظ بماند و البتّه در اين صورت هم بديهي است كه اين رياست ‌طلبان منافق دست به توجيه آيات مربوط به «ولايت و امامت» مي‌ گشايند و آن آيات را منطبق با خود مي ‌سازند.

    ما هم مي ‌گوييم باشد همين قدر قرآن اين سند حقّانيّت اسلام و خاتميّت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دستبرد تحريفگران خائن محفوظ بماند، توجيهات توجيه ‌گران در مورد آيات مربوط به «ولايت و امامت» خيلي مهم نيست زيرا فهمندگانِ مؤمن مخلص، خودشان مي ‌فهمند و مقصود اصلي آيات را مي ‌يابند.

    سابقه‌ي توجيهات خائنانه

    در موارد عديده از قرآن اين توجيهات خائنانه را داريم از جمله در آيه‌ي تطهير كه مي ‌فرمايد:

    (…إنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)؛سوره‌ي احزاب،آيه‌ي33
    …جز اين نيست كه خدا مي ‌خواهد آلودگي را از شما اهل بيت بزدايد و شما را كاملاً پاكيزه گرداند.

    اين آيه مربوط به اصحاب كساء و اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام ) است ولي منافقان آن را توجيه مي‌ كنند و مي‌ گويند: چون آيه در لابه‌لاي آيات مربوط به زن‌هاي پيغمبر آمده است مربوط به همانهاست و ربطي به اصحاب كساء ندارد!
    مقصود اينكه در قرآن، آيات متعدّد راجع به ولايت و امامت امامان معصوم (علیهم السلام ) داريم ولي در هيچ كدام از اين آيات، اسمي از آن بزرگواران به صراحت نيامده است و جهت عمده‌اش اين بوده كه قرآن كريم از دستبرد تحريف مصون بماند.
    حال در «آيه‌ي ولايت» هم كه با روشني كامل دلالت بر امامت و ولايت حقّه‌ي امام اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) دارد، دست به توجيه زده‌اند و مي‌ گويند كلمه‌ي«وليّ» در آيه به معناي دوست است نه به معناي سرپرست و صاحب اختيار و حال آنكه در آيه‌ي ديگر مي‌ خوانيم:

    (النَّبِيُّ أوْلي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أنْفُسِهِمْ…)؛سوره‌ي احزاب،آيه‌ي 6
    پيامبر نسبت به اهل ايمان [ولايت دارد] و اَولي [به تصرّف] است…

    در آيه‌ي ديگر هم مي ‌فرمايد:
    (وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إذا قَضَي اللهُ وَ رَسُولُهُ أمْراً أنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أمْرِهِمْ…)؛
    سوره‌ي احزاب،آيه‌ي 36. هيچ مرد و زن باايماني حق ندارد وقتي كه در زندگي او خدا و رسولش نظري دادند او نظر مخالف بدهد، يعني حتّي در زندگي شخصي هر كسي، فرمان خدا و پيامبر مُطاع است و او حقّ مخالفت ندارد.

    در شأن نزول آيه آمده است كه زيدبن حارثه برده‌اي بود و حضرت خديجه (علیها السلام) او را خريد و به پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشيد و پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هم او را آزاد كرد. هر چند او به خاطر سابقه‌ي بردگي ‌اش در نظر مردم موقعيّت اجتماعي نداشت ولي در واقع آدمي صادق و امين و متعهّد و مورد لطف و عنايت خاصّ پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. در جنگ موته فرمانده لشكر اسلام شد و به شهادت رسيد. قبلاً پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تصميم گرفت براي او همسري برگزيند. از زينب بنت جحش كه دختر عمّه‌ي خود پيامبر بود خواستگاري كرد. زينب به گمان اينكه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم). مي‌ خواهد او را براي خودش انتخاب كند، با خوشحالي تمام رضايت داد ولي بعد كه فهميد براي زيد بوده است سخت ناراحت شد و امتناع ورزيد و اظهار عدم رضايت نمود. چون هيچ زن با شخصيّتي در زمان جاهليّت حاضر نمي‌ شد كه با برده‌اي ازدواج كند. اينجا بود كه اين آيه نازل شد و به امّت اسلامي هشدار داد كه احدي از اهل ايمان از مرد و زن نمي ‌تواند هنگامي كه خدا و رسولش در موردي، امري صادر كردند در مقام مخالفت برآمده اطاعت ننمايد و لذا زينب بعد از آگاهي از مضمون آيه تسليم شد و رضايت داد.

    منظور اينكه خداوند در قرآن كريمش ولايت به معناي سرپرستي و صاحب اختياري را صريحاً براي رسول گرامي‌اش مقرّر كرده و فرموده است: پيامبر نسبت به اهل ايمان از خودشان بر خودشان متصرّف ‌تر است و فرمانش در تمام امور زندگي مردم مطاع است و لذا در روز غدير خم كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مي‌ خواست به امر خدا علي (علیه السلام) را به ولايت تعيين و تثبيت كند، در ضمن سخنراني مفصّلش اين آيه را تلاوت كرد و از مردم اقرار گرفت كه آيا شما قبول داريد كه من به حُكم اين آيه‌ي قرآن نسبت به شما مؤمنان در تمام امور زندگيتان، اَولي به تصرّف مي ‌باشم و ولايت مطلقه دارم و سرپرست و صاحب اختيار شما هستم. همه يك صدا گفتند: «آري اي رسول خدا تو به امر خدا مولا و وليّ امر ما هستي و فرمانت در تمام شئون زندگي ما مُطاع است». آنگاه آن حضرت دست علي (علیه السلام)را گرفت و بلند و كرد و گفت: «اَلا مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَليٌّ مَولاه»، حال آگاه باشيد هر كه من مولاي او و وليّ امر او هستم اين علي مولا و وليّ امر اوست. مطيع فرمانش باشيد.

    آيا راستي مي ‌شود كلمه‌ي «مولا» را در بيان پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)آن هم با آن مقدّمات و مقارنات به معناي دوست و يار و ياور توجيه كرد نه به معناي سرپرست و صاحب اختيار. اَعاذَنا الله مِنْ شُرور اَنفُسِنا وَ مِن اِتّباع اَهواءنا.
    (فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً…)؛سوره‌ي نساء،آيه‌ي78.

    پاسخ به يك شبهه

    شبهه‌ي ديگري كه اينجا القاء مي ‌كنند اين است كه مي ‌گويند شما از يك طرف مي ‌گوييد علي (علیه السلام) در حال نماز چنان غرق در توجّه به خدا مي ‌شد كه از خودش بيخود مي ‌شد و از آنچه در اطرافش مي ‌گذشت آگاه نمي ‌گشت حتّي در يكي از جنگ ‌ها كه تير به پايش فرو رفته بود و مي ‌خواستند آن را بيرون بكشند، از شدّت درد طاقت نمي ‌آورد و عاقبت در حال سجده‌ي نماز از پايش بيرون كشيدند و او اصلاً با خبر نشد. از طرفي هم مي ‌گوييد آن حضرت در حال نماز بود كه سائل فقير وارد مسجد شد و از مردم كمك مالي خواست و كسي به او چيزي نداد. اميرالمؤمنين(علیه السلام) كه در حال ركوع بود صداي سائل را شنيد و دست خود را به سمت او برد و با اشاره به او فهماند كه انگشتر را از انگشتش بگيرد و ببرد. آيا اين دو سخن با هم منافات ندارند؟ آنجا تير از پايش بيرون مي‌ كشند نمي ‌فهمد امّا اينجا از آمدن سائل آگاه گشته و انگشتر خود را به او مي ‌دهد.

    در جواب عرض مي ‌شود: ما مي ‌گوييم اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) در حال نماز كه خود را در محضر خدا مي‌ ديد، آنچنان غرق در حال توجّه به خدا مي‌ شد كه به هر چه كه مربوط به غير خدا مي ‌شد اعتنايي نداشت، هر چند آن، مربوط به شخص خودش بود و كشيدن تير از پاي مباركش بود، امّا مسأله‌ي انفاق مال و ايتاء زكات در حال ركوع نماز يك «كار الهي» بود و مربوط به غير خدا نبود بلكه «اطاعت امر خدا» بود كه فرموده است:
    (وَ أمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ)؛سوره‌ي ضحي،آيه‌ي10. هرگز سائل و مستمند را از خود مران.

    پس هم «نماز» اطاعت امر خدا بود و عبادت و هم «انفاق» به مستمند، اطاعت امر خدا بود و عبادت و در واقع عبادت در ضمن عبادت بود.
    به هر حال از اينگونه القاء شبهات و تشكيكات از ناحيه‌ي مخالفين در مذهب فراوان داشته‌ايم و داريم و جوابشان هم به طور كافي از ناحيه‌ي علماي شيعه اعزّهم الله داده شده است.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.
به بالا بروید