صفحه اصلی › انجمن ها › انجمن ادبيات › بازنویسی یا بازآفرینی ادبیات کلاسیک در گفتگو با / سرامي ، يوسفي و جهانگيريان
- این موضوع 0 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 10 سال، 9 ماه پیش بدست niloOofar بهروزرسانی شده است.
-
نویسندهنوشتهها
-
2013/08/17 در 14:34 #4791niloOofarمشارکت کننده
قدمعلی سرامی شاهنامه را بازنویسی«خوتاینامک» دانست و گفت: بازنویسی تنها به روان کردن اصل داستان با دخالتهای بسیار اندک توجه میکند؛ اگرچه هنوز مردم، فرق میان آن و بازآفرینی را به طور کامل نمیدانند و رسانهها نیز با آن به طور تخصصی برخورد نمیکنند.
قدمعلی سرامی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان در آستانه روز بزرگداشت فروسی، 25 اردیبهشت، در گفتگو با خبرنگار مهر، بازنویسی را معادل فارسی «رایت کردن» دانست و گفت: بازنویس، کسی است که تنها به روان کردن متن میپردازد؛ بدون آنکه ساختار را دگرگون کند. برای نمونه، فردوسی در اثر بزرگ خود، «شاهنامه»، تنها به بازنویسی منظوم «خوتای نامک» پرداخته و شخصیتها را متحول نکرده است.
نویسنده کتاب «پنج مقاله درباره ادبیات کودک» با اشاره به تفاوت بازنویسی و بازآفرینی گفت: اگرچه این دو کلمه در بخش اول مشترک هستند، اما بین آفرینش و نوشتن، تفاوتی اساسی وجود دارد. به این معنا که در بازآفرینی، نویسنده اثر را مبنا و معیار قرار داده و آن را بر اساس سلیقه و ذهنیات خود دوباره میآفریند و میتواند پیام داستان و حتی شخصیتهای آن را تغییر و خلاقیت و نظر خود را در یکیک عناصر قصه دخالت دهد.
وی اظهار داشت: بازنویسی تنها به روان کردن اصل داستان با دخالتهای بسیار اندک توجه میکند؛ اگرچه هنوز مردم، فرق میان این دو را به طور کامل نمیدانند و رسانهها نیز با آن به طور تخصصی برخورد نمیکنند.
سرامی، نیاز به بازنویسی آثار را هم به اندازه بازآفرینی دانست و افزود: کودکان، نوجوانان و جوانان امروز، همان اندازه که به بازآفرینی آثار کلاسیک و متلها و افسانهها احتیاج دارند به بازنویسی و روان کردن این آثار هم نیاز دارند؛ زیرا در دنیای جدید، هر معلول زاییده چند علت است و نمیتوان پدیدهها را از یکدیگر جدا کرد.
وی ادامه داد: آنچه اهمیت دارد، این است که مانع خلاقیت نویسندگان نشویم و بگذاریم در چگونگی دخالت خود در کتب پیشین آزاد باشند و بدانند هم میتوان به بازنویسی آثار از جمله داستانهای شاهنامه، مثنوی و… برای کودکان پرداخت و هم به بازآفرینی آن؛ زیرا بهترین روش رها شدن از قید و انتخاب یک راه از میان بینهایت راه است.
.
داستانهای صادق هدایت باید بازآفرینی شود
محمدرضا یوسفی با اشاره به اینکه داستانهای صادق هدایت در شمار آثار کلاسیک ادبیات معاصر است گفت: بهروزشدن، ویِژگی ادبیات است؛ حتی داستانهای هدایت نیاز به بازنویسی و بازآفرینی دارند؛ چه رسد به شاهنامه و متون کهن.
محمدرضا یوسفی، نویسنده کودکان و نوجوانان در گفتگو با خبرنگار مهر، دوبارهخوانی و دوبارهنویسی را، ویِژگی و طبیعت ادبیات دانست و افزود: اثر سترگ فردوسی، بازنویسی شاهنامه منثور ابومنصوری و خداینامکها بوده است؛ از آن زمان تاکنون، شاعران و نویسندگان به بازنویسی و بازآفرینی ادبیات پرداختهاند؛ امروز نه تنها داستانهای شاهنامه و مثنوی که آثار صادق هدایت به دوبارهخوانی نیاز دارند؛ چرا که هم قابل تاویل و تفسیرند و هم زمان بر آنها گذشته و در شمار ادبیات کلاسیک معاصر به شمار میآیند.
نویسنده کتاب پژوهشی «ادبیات کهن ادبیات نو» به اینکه بازآفرینی، خلاقانهتر و دشوارتر از بازنویسی است، اشاره و بیان کرد: بازنویسی، تنها روان و قابل فهم کردن یک متن است، اما در بازآفرینی با یک اثر جدید روبرو هستیم؛ «شازده کوچولو» بازآفرینی قصههای فولکلوریک است. بورخس در هزارتوهای خود، داستانهای «هزار و یک شب» را بازآفرینی کرده است.
یوسفی، گونههای متفاوت بازآفرینی را برشمرد و گفت: بعضی نویسندهها روی درونمایه و شخصیتها کار میکنند. برای مثال بهرام بیضایی در داستان «آرش» یا «سیاوشخوانی»، درونمایه داستان شاهنامه را تغییر داده و از دریچه دید خود به قهرمانان شاهنامه نگاه کرده است. بعضی هم مکان و زمان را دگرگون میکنند و این حادثه ادبی مرتب اتفاق میافتد و تکرار میشود.
نویسنده کتاب «وقتی باران بارید» با اشاره به اینکه بازآفرینی حتی در متون مذهبی هم اتفاق میافتد، گفت: روایت قرآن و انجیل از حضرت یوسف (ع) با تورات، قدری متفاوت است. حتی متون دینی هم به بازنویسی و بازآفرینی خود میپردازند، چرا ما نباید داستانهایمان را دوبارهخوانی و بازنویسی کنیم؟
دوره بازنویسی به پایان رسیده/ بیگانگی کودکان با هویت خود تأسفبار است
عباس جهانگیریان معتقد است، دوره بازنویسی ادبیات کلاسیک به پایان رسیده و آنچه باید اتفاق بیفتد بازآفرینی متون کهن و حتی خلق اثری تازه براساس شاهنامه، مثنوی، هفت پیکر و… است تا کودکان با پیشینه فرهنگی خود آشنا شوند.
عباس جهانگیریان، نمایشنامهنویس و پژوهشگر در گفتگو با خبرنگار مهر به اینکه روزگار بازنویسی آثار کلاسیک به سرآمده، اشاره و بیان کرد: روزگاری لازم بود متون کلاسیک به ویژه آثار منظوم، ساده و روان شوند، اما امروز نیازی به انجام این کار که سالها پیش صورت گرفته، نیست. آنچه کودک و نوجوان امروز به آن احتیاج دارد، بازآفرینی و نزدیک کردن متون کهن به قالب رمان، فیلمنامه و نمایشنامه است.
نویسنده کتاب «هامون و دریا» در پاسخ به اینکه دست نویسنده تا چه اندازه در بازآفرینی باز است، گفت: هیچ محدودیتی در بازآفرینی برای نویسنده وجود ندارد؛ بهویژه وقتی در ابتدای کتاب مینویسد براساس یا با نگاهی به فلان یا بهمان داستان. برای مثال من در «نقل ضحاک ماردوش» به اینجا رسیدهام که ضحاکی وجود نداشته و ضحاک ماردوش، کاملاً جنبه نمادین دارد و به معنی خالی کردن جامعه از جوانهاست؛ همانگونه که اعتیاد هم میتواند مغز و اندیشه جوانان را از بین ببرد و نقش «آژیدهاک» را ایفا کند.
جهانگیریان، 40 تا 45 درصد از آثار خوب سینمایی کودک و نوجوان در جهان را اقتباسی دانست و افزود: 30 سال پیش، یکی از دوستان من به ژاپن رفته بود و میگفت افراد زیادی در یک ساختمان بزرگ، در حد یک وزارتخانه مشغول گردآوری ادبیات شفاهی مردم در سراسر دنیا بودند که بخش زیادی از این داستانهای فولکلوریک به ایران اختصاص داشت. در این ساختمان و مرکز پژوهشی بودهاند کسانی که تعیین میکردند هر داستان در کدام قالب ادبی، خواندنیتر است و بهتر است به نمایشنامه تبدیل شود یا رمان یا فیلم سینمایی.
نویسنده نمایشنامه «جنگ که تمام شد، بیدارم کن» سخنان خود را اینگونه ادامه داد: امروز مردم کشورهایی چون ژاپن با فیلم و تئاتر و داستان، فرهنگ خود را به نقاط دیگر دنیا صادر میکنند و این در حالی است که ما هر روز بیش از دیروز از هویت خود فاصله میگیریم؛ ادبیات کلاسیک ما، بخشی از فرهنگ و هویت ماست که باید آن را بشناسیم و به کودکان و نوجوانان معرفی کنیم، اما نه تنها چنین کاری انجام نمیدهیم، بلکه هویتزایی هم میکنیم. وقتی نام تالار رودکی را به وحدت تغییر میدهیم، یعنی از این مجموعه فرهنگی، هویتزدایی میکنیم؛ کسی با نام وحدت مشکل ندارد، اما تالار دیگری بسازید و نامش را وحدت بگذارید، نه اینکه نام رودکی را تغییر دهید.
وی در پاسخ به اینکه چرا ناشران، رغبت چندانی به انتشار نمایشنامه ندارند و کمتر متون کلاسیک در این شکل و قالب ارائه میشود، گفت: تا زمانیکه تئاتر کودک در مملکت ما به یک چرخه مستمر تولید تبدیل نشود، اتفاق خوشایندی در زمینه نمایشنامهنویسی نمیافتد و چه خوب اگر سازمان تئاتر مدارس، دوباره راهاندازی شود؛ چرا که نمایش میتواند بخشی جدانشدنی از آموزش باشد؛ همانطور که امروز در همه جای دنیا از موسیقی، تئاتر و ادبیات داستانی برای انتقال مفاهیم آموزشی بهره میگیرند.
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.